معنی فارسی quacky
A1صدای مشابه صدای جیکجیک که به طور معمول از سوی پرندگان مثل اردک شنیده میشود.
Producing a sound similar to that made by a duck.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اردک صدای جیکجیکمانندی را در حین شنا کردن ایجاد کرد.
مثال:
The duck made a quacky sound while swimming.
معنی(example):
صدای او جیکجیکمانند بود و یادآور یک شخصیت کارتونی بود.
مثال:
Her voice was quacky, reminiscent of a cartoon character.
معنی فارسی کلمه quacky
:
صدای مشابه صدای جیکجیک که به طور معمول از سوی پرندگان مثل اردک شنیده میشود.