معنی فارسی quadranguled

B1

به طور مشخص به چهار زاویه‌ای بودن چیزی اشاره دارد.

Having been divided or shaped into a quadrangle; established as quadrangular.

example
معنی(example):

زمین برای پروژه توسعه به شکل چهار ضلعی تقسیم شد.

مثال:

The land was quadranguled for the development project.

معنی(example):

نقشه مناطق چهارضلعی را به وضوح نشان داد.

مثال:

The map showed the quadranguled areas clearly.

معنی فارسی کلمه quadranguled

: معنی quadranguled به فارسی

به طور مشخص به چهار زاویه‌ای بودن چیزی اشاره دارد.