معنی فارسی quarentene
B2قرنطینه به محدود کردن رفت و آمد و تعامل افراد برای جلوگیری از شیوع بیماری اطلاق میشود.
A state in which individuals are isolated to prevent the spread of illness.
- NOUN
example
معنی(example):
قرنطینه میتواند به کاهش نرخ عفونت کمک کند.
مثال:
Quarentene can help reduce infection rates.
معنی(example):
اجرای تدابیر قرنطینه در دوران همهگیری حیاتی است.
مثال:
Implementing quarentene measures is crucial during a pandemic.
معنی فارسی کلمه quarentene
:
قرنطینه به محدود کردن رفت و آمد و تعامل افراد برای جلوگیری از شیوع بیماری اطلاق میشود.