معنی فارسی quarterland
B1زمینی که به چهار قسمت تقسیم شده است.
Land that is divided into quarters.
- NOUN
example
معنی(example):
در بازی، ربعزمین به منطقهای اطلاق میشود که به چهار بخش تقسیم شده است.
مثال:
In the game, quarterland refers to the area divided into four sections.
معنی(example):
او یک مزرعه ربعزمینی دارد که در آن محصولات مختلفی میکاشت.
مثال:
He owns a quarterland farm where he grows various crops.
معنی فارسی کلمه quarterland
:
زمینی که به چهار قسمت تقسیم شده است.