معنی فارسی quatreble

B1

ریتم یا تمپویی که به چهار بخش تقسیم می‌شود.

A rhythm or tempo divided into four parts.

example
معنی(example):

این سمفونی در یک تمپو چهارگانه اجرا شد.

مثال:

The symphony was played in a quatreble tempo.

معنی(example):

ریتم کواتربل به موسیقی احساسی منحصر به فرد می‌دهد.

مثال:

Quatreble rhythm gives music a unique feel.

معنی فارسی کلمه quatreble

: معنی quatreble به فارسی

ریتم یا تمپویی که به چهار بخش تقسیم می‌شود.