معنی فارسی quawk
B1صدای بلند و بیمعنی که معمولاً از پرندگان به گوش میرسد.
A harsh, loud, or mechanical sound associated with birds, especially parrots.
- VERB
example
معنی(example):
طوطی وقتی صاحبش را دید شروع به quawk کردن کرد.
مثال:
The parrot began to quawk when it saw its owner.
معنی(example):
او میتوانست صدای quawk پرندگان را بیرون از پنجرهاش بشنود.
مثال:
She could hear the quawk of the birds outside her window.
معنی فارسی کلمه quawk
:
صدای بلند و بیمعنی که معمولاً از پرندگان به گوش میرسد.