معنی فارسی querulousness
B1حالتی که شخص به طور مکرر شاکی و ناراضی است.
The quality of being querulous; a complaining disposition.
- NOUN
example
معنی(example):
شکایتآمیزی او باعث شد که دیگران نتوانند از سفر لذت ببرند.
مثال:
Her querulousness made it hard for others to enjoy the trip.
معنی(example):
شکایتآمیزی جمعیت دشوار بود که نادیده گرفته شود.
مثال:
The querulousness of the crowd was difficult to ignore.
معنی فارسی کلمه querulousness
:
حالتی که شخص به طور مکرر شاکی و ناراضی است.