معنی فارسی questionwise
B1به صورت سوال، به شکلی که سوالات به تنهایی در نظر گرفته شوند.
In a manner that considers questions separately or distinctly.
- ADVERB
example
معنی(example):
معلم پاسخهای دانشآموزان را به صورت سوالی ارزیابی کرد.
مثال:
The teacher evaluated the students' responses questionwise.
معنی(example):
دادهها به صورت سوالی تحلیل شدند تا الگوها شناسایی شوند.
مثال:
The data was analyzed questionwise to identify trends.
معنی فارسی کلمه questionwise
:
به صورت سوال، به شکلی که سوالات به تنهایی در نظر گرفته شوند.