معنی فارسی quetch
B1شکایت کردن یا ایراد گرفتن از چیزی.
To complain or express dissatisfaction about something.
- VERB
example
معنی(example):
او شروع به شکایت از انتظار طولانی کرد.
مثال:
He began to quetch about the long wait.
معنی(example):
مردم وقتی اوضاع به میلشان نمیچرخد، دوست دارند شکایت کنند.
مثال:
People love to quetch when things don't go their way.
معنی فارسی کلمه quetch
:
شکایت کردن یا ایراد گرفتن از چیزی.