معنی فارسی quickie

B1 /ˈkwɪki/

چیزی که به سرعت انجام می‌شود، معمولاً به فعالیت‌های کوتاه و غیررسمی اشاره دارد.

A brief or quick activity, often informal or casual.

noun
معنی(noun):

Something made or done swiftly.

معنی(noun):

(by extension) A brief sexual encounter.

معنی(noun):

A fast bowler.

example
معنی(example):

قبل از رفتن به جلسه، سریعاً صحبت کردیم.

مثال:

We talked for a quickie before heading to the meeting.

معنی(example):

او یک مقاله سریع نوشت تا قبل از مهلت مشخص کند.

مثال:

He wrote a quickie article to submit it before the deadline.

معنی فارسی کلمه quickie

: معنی quickie به فارسی

چیزی که به سرعت انجام می‌شود، معمولاً به فعالیت‌های کوتاه و غیررسمی اشاره دارد.