معنی فارسی quietage
B1حالت سکوت یا آرامش، به خصوص در محیطهای طبیعی.
The state of being quiet or tranquil.
- NOUN
example
معنی(example):
آرامش کتابخانه، آن را به یک نقطه مطالعه عالی تبدیل کرد.
مثال:
The quietage of the library made it a perfect study spot.
معنی(example):
در آرامش کوهها، او احساس آرامش کرد.
مثال:
In the quietage of the mountains, he felt at peace.
معنی فارسی کلمه quietage
:
حالت سکوت یا آرامش، به خصوص در محیطهای طبیعی.