معنی فارسی quietude
B2حالت آرامش و سکوت، بدون سر و صدا و پریشانی.
A state of stillness or tranquility.
- noun
noun
معنی(noun):
Tranquility
example
معنی(example):
سکوت جنگل او را احساس آرامش بخشید.
مثال:
The quietude of the forest made her feel peaceful.
معنی(example):
در میان آشفتگیهای شهر، مناطق سکوتی وجود دارد.
مثال:
Amidst the chaos of the city, there are pockets of quietude.
معنی فارسی کلمه quietude
:
حالت آرامش و سکوت، بدون سر و صدا و پریشانی.
