معنی فارسی quinamine

B1

یک ماده که به دلیل تأثیراتش مورد توجه قرار گرفته است.

A substance noted for its associated effects.

example
معنی(example):

کینامین با تأثیرات خاصی مرتبط است.

مثال:

Quinamine has been associated with certain effects.

معنی(example):

مطالعات در مورد کاربردهای کینامین در حال انجام است.

مثال:

Studies are ongoing regarding quinamine's uses.

معنی فارسی کلمه quinamine

: معنی quinamine به فارسی

یک ماده که به دلیل تأثیراتش مورد توجه قرار گرفته است.