معنی فارسی quinquennia

B1

زمانی که به مدت پنج سال گذشته است.

A period of five years.

noun
معنی(noun):

A period of five years.

مثال:

During the quinquennium from 1991 to 1995, infant mortality increased.

example
معنی(example):

جشن کینکوانیا پنج سال از تأسیس شهر را جشن گرفت.

مثال:

The quinquennia celebration marked five years since the town was founded.

معنی(example):

آنها برای کینکوانیا سازمان خود یک رویداد بزرگ برنامه‌ریزی می‌کنند.

مثال:

They plan a big event for the quinquennia of their organization.

معنی فارسی کلمه quinquennia

: معنی quinquennia به فارسی

زمانی که به مدت پنج سال گذشته است.