معنی فارسی quit hold of

B1

رها کردن یا قطع ارتباط با چیزی که مضر است.

To stop gripping or being influenced by something, often harmful.

example
معنی(example):

شما باید از آن عادت بد دست بردارید.

مثال:

You need to quit hold of that bad habit.

معنی(example):

وقت آن است که از ترس‌های خود دست بردارید و به جلو بروید.

مثال:

It's time to quit hold of your fears and move forward.

معنی فارسی کلمه quit hold of

: معنی quit hold of به فارسی

رها کردن یا قطع ارتباط با چیزی که مضر است.