معنی فارسی qwerty
B1چیدمان صفحه‌کلید که حروف آن به ترتیب مخصوصی تنظیم شده و در بیشتر دستگاه‌ها استفاده می‌شود.
A keyboard layout that is the most common for Latin alphabet input, especially in English-speaking countries.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Denoting a standard layout of keys on a keyboard for typing, in which the leftmost keys of the top lettered row are Q-W-E-R-T-Y.
example
معنی(example):
من از صفحه‌کلید qwerty برای تایپ اسناد خود استفاده می‌کنم.
مثال:
I use a qwerty keyboard to type my documents.
معنی(example):
چیدمان qwerty رایج‌ترین طراحی صفحه‌کلید در کشورهای انگلیسی‌زبان است.
مثال:
The qwerty layout is the most commonly used keyboard design in English-speaking countries.
معنی فارسی کلمه qwerty
:
چیدمان صفحه‌کلید که حروف آن به ترتیب مخصوصی تنظیم شده و در بیشتر دستگاه‌ها استفاده می‌شود.
