معنی فارسی rabbinistical
B2مربوط به آراء و عقاید ربیها، به ویژه در زمینه اخلاق.
Relating to the teachings and principles of rabbis, especially regarding ethics.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او نظری ربیگونه درباره معضلات اخلاقی ارائه داد.
مثال:
He offered a rabbinistical view on ethical dilemmas.
معنی(example):
تعالیم ربیگونه معمولاً راهنمای تصمیمگیریهای اخلاقی هستند.
مثال:
Rabbinistical teachings often guide moral decisions.
معنی فارسی کلمه rabbinistical
:
مربوط به آراء و عقاید ربیها، به ویژه در زمینه اخلاق.