معنی فارسی rabbiter
B1شخصی کهبه پرورش و نگهداری خرگوشها میپردازد.
A person who breeds or raises rabbits.
- NOUN
example
معنی(example):
خرگوشدار به دقت به بچهخرگوشها در قفس رسیدگی کرد.
مثال:
The rabbiter carefully tended to the bunnies in the hutch.
معنی(example):
به عنوان یک خرگوشدار، او میدانست چگونه بهترین خرگوشها را پرورش دهد.
مثال:
As a rabbiter, he knew how to breed the best rabbits.
معنی فارسی کلمه rabbiter
:
شخصی کهبه پرورش و نگهداری خرگوشها میپردازد.