معنی فارسی racion
B1رَاسیون، بخشی از غذا یا مواد غذایی که به یک فرد یا گروه داده میشود.
A fixed allowance of provisions or food, typically rationed out over a period.
- NOUN
example
معنی(example):
رَاسیون نان برای تأمین نیازهای خانواده کافی بود.
مثال:
The racion of bread was enough to feed the family.
معنی(example):
او رَاسیون را بهخوبی مدیریت کرد تا آن را برای یک هفته بکشاند.
مثال:
She managed the racion wisely to stretch it for the week.
معنی فارسی کلمه racion
:
رَاسیون، بخشی از غذا یا مواد غذایی که به یک فرد یا گروه داده میشود.