معنی فارسی radges
B1رادل، اشیاء یا مواد مختلفی که در پروژه‌ای جمع‌آوری یا استفاده می‌شوند.
Various items or materials collected or used in a project.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A fit of rage.
مثال:
He hoyed a propa radge when a telt him
معنی(noun):
The grey duck.
verb
معنی(verb):
To throw a fit of rage.
example
معنی(example):
رادل‌ها برای پروژه به دقت مرتب شده بودند.
مثال:
The radges were carefully arranged for the project.
معنی(example):
او رادل‌های مختلفی برای نصب هنری‌اش جمع آوری کرد.
مثال:
She collected different radges for her art installation.
معنی فارسی کلمه radges
:
رادل، اشیاء یا مواد مختلفی که در پروژه‌ای جمع‌آوری یا استفاده می‌شوند.
