معنی فارسی radically
B2به طور بنیادی یا اساسی، به معنی تغییرات عمیق و محسوس.
In a way that relates to the fundamental nature of something; fundamentally.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a radical manner; fundamentally; very.
مثال:
two radically different political groups
معنی(adverb):
At the root.
مثال:
"Clot" and "clod" are radically the same word.
example
معنی(example):
قانون جدید به طور رادیکالی سیستم آموزشی را تغییر خواهد داد.
مثال:
The new law will radically change the education system.
معنی(example):
او به طور رادیکالی مهارت‌های خود را از طریق تمرین بهبود بخشیده است.
مثال:
She has radically improved her skills through practice.
معنی فارسی کلمه radically
:
به طور بنیادی یا اساسی، به معنی تغییرات عمیق و محسوس.
