معنی فارسی radiochemist

B1

شخصی که در زمینه رادیوشیمی تحقیق می‌کند.

A scientist who specializes in radiochemistry.

example
معنی(example):

رادیوشیمی‌دان چندین آزمایش بر روی مواد رادیواکتیو انجام داد.

مثال:

The radiochemist conducted several experiments on radioactive materials.

معنی(example):

به عنوان یک رادیوشیمی‌دان، او در مطالعه ایزوتوپ‌ها تخصص دارد.

مثال:

As a radiochemist, he specializes in the study of isotopes.

معنی فارسی کلمه radiochemist

: معنی radiochemist به فارسی

شخصی که در زمینه رادیوشیمی تحقیق می‌کند.