معنی فارسی radiographic
B1صفتی که به تصاویر پزشکی ناشی از تابش اشاره دارد.
Related to or using imaging techniques that use radiation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تصاویر رادیوگرافی به پزشکان کمک میکنند تا شکستگی استخوانها را ببینند.
مثال:
Radiographic images help doctors see broken bones.
معنی(example):
آزمایش رادیوگرافی سریع و بدون درد بود.
مثال:
The radiographic exam was quick and painless.
معنی فارسی کلمه radiographic
:
صفتی که به تصاویر پزشکی ناشی از تابش اشاره دارد.