معنی فارسی radiolabel

B2

عملی که در آن یک ایزوتوپ رادیو اکتیو به یک مولکول وصل می‌شود تا بتوان آن را شناسایی یا ردیابی کرد.

The process of attaching a radioactive isotope to a molecule for identification or tracking purposes.

example
معنی(example):

می‌توانیم نمونه را رادیونشان‌دار کنیم تا آن را در طول فرایند پیگیری کنیم.

مثال:

We can radiolabel the sample to track it through the process.

معنی(example):

این تکنیک به ما اجازه می‌دهد تا مولکول‌های خاصی را برای تصویربرداری رادیونشان‌دار کنیم.

مثال:

The technique allows us to radiolabel certain molecules for imaging.

معنی فارسی کلمه radiolabel

: معنی radiolabel به فارسی

عملی که در آن یک ایزوتوپ رادیو اکتیو به یک مولکول وصل می‌شود تا بتوان آن را شناسایی یا ردیابی کرد.