معنی فارسی raffling
B1قرعه‌کشی کردن، عمل گرفتن بلیط‌ها و انتخاب برنده به طور تصادفی
The act of conducting a raffle.
- verb
verb
معنی(verb):
To award something by means of a raffle or random drawing, often used with off.
مثال:
They raffled off four gift baskets.
معنی(verb):
To participate in a raffle.
مثال:
to raffle for a watch
example
معنی(example):
ما یک بسته تعطیلات را برای حمایت از پناهگاه قرعه‌کشی می‌کنیم.
مثال:
We are raffling a vacation package to help support the shelter.
معنی(example):
آنها برای کنسرت ماه آینده بلیط‌ها را قرعه‌کشی می‌کنند.
مثال:
They are raffling tickets for a concert next month.
معنی فارسی کلمه raffling
:
قرعه‌کشی کردن، عمل گرفتن بلیط‌ها و انتخاب برنده به طور تصادفی
