معنی فارسی raggles
B1رگول یا حرکات شاد و هیجانی غیرکنترلشدهای که نشاندهنده شادی یا هیجان است.
To move or shake with excitement or joy.
- OTHER
example
معنی(example):
وقتی سگ صاحبش را میبیند، هیجانزده تکان میخورد.
مثال:
The dog raggles excitedly when it sees its owner.
معنی(example):
کودکان وقتی در بیرون بازی میکنند، با شادی تکان میخورند.
مثال:
The children raggles in joy when they play outside.
معنی فارسی کلمه raggles
:
رگول یا حرکات شاد و هیجانی غیرکنترلشدهای که نشاندهنده شادی یا هیجان است.