معنی فارسی ragingly
B2به شدت و با هیجان و خشم بسیار.
In an extremely intense or furious manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بعد از باختن در بازی به شدت عصبانی بود.
مثال:
He was ragingly angry after losing the game.
معنی(example):
در طول طوفان، باد به شدت از بین درختان میگذشت.
مثال:
The wind blew ragingly through the trees during the storm.
معنی فارسی کلمه ragingly
:
به شدت و با هیجان و خشم بسیار.