معنی فارسی ramass

B1

راماس، جمع‌آوری یا انباشته کردن منابع یا حمایت‌ها.

To gather or accumulate resources or support.

example
معنی(example):

او نتوانست حمایت کافی برای پروژه‌اش جمع کند.

مثال:

He couldn't ramass enough support for his project.

معنی(example):

این سازمان هدفش جمع‌آوری منابع برای توسعه جامعه است.

مثال:

The organization aims to ramass resources for community development.

معنی فارسی کلمه ramass

: معنی ramass به فارسی

راماس، جمع‌آوری یا انباشته کردن منابع یا حمایت‌ها.