معنی فارسی rampaged

B1

رفتاری بی‌رحمانه و ناراحت‌کننده که معمولاً با شکستن و آسیب همراه است.

To have engaged in violent or uncontrolled behavior.

verb
معنی(verb):

To move about wildly or violently.

example
معنی(example):

جمعیت پس از مسابقه در خیابان‌ها به شورش پرداخت.

مثال:

The crowd rampaged through the streets after the game.

معنی(example):

در طول طوفان، امواج به ساحل برخورد کردند.

مثال:

During the storm, the waves rampaged against the shore.

معنی فارسی کلمه rampaged

: معنی rampaged به فارسی

رفتاری بی‌رحمانه و ناراحت‌کننده که معمولاً با شکستن و آسیب همراه است.