معنی فارسی ramrodding
B1اجباری کردن یا به زور به پیش بردن موردی.
The act of forcibly enforcing an idea or plan.
- verb
verb
معنی(verb):
To force.
مثال:
That new project manager is just the one to ramrod this through to completion.
example
معنی(example):
او ایدههایش را به زور قبول میکند.
مثال:
He is ramrodding his ideas, making sure they are accepted.
معنی(example):
اجبار به پذیرش میتواند به نارضایتی بین اعضای تیم منجر شود.
مثال:
Ramrodding can lead to resentment among team members.
معنی فارسی کلمه ramrodding
:
اجباری کردن یا به زور به پیش بردن موردی.
