معنی فارسی ramuscule

B1

شاخه‌ای کوچک یا نازک، به ویژه در زمینه گیاهی.

A small or slender branch or twig.

example
معنی(example):

رامسکول گیاه در میان برگ‌های بزرگتر سخت قابل مشاهده بود.

مثال:

The ramuscule of the plant was difficult to notice among the larger leaves.

معنی(example):

مشاهده رامسکول نیاز به چشمی تیزبین دارد.

مثال:

Observing the ramuscule requires a keen eye.

معنی فارسی کلمه ramuscule

: معنی ramuscule به فارسی

شاخه‌ای کوچک یا نازک، به ویژه در زمینه گیاهی.