معنی فارسی rass
B1نوعی فعالیت شاد و پرجنب و جوش برای سرگرمی، معمولاً در گروهی.
A playful or energetic activity, often involving a group.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که با دوستانش در حیاط بازی کند.
مثال:
He decided to rass with his friends in the backyard.
معنی(example):
آنها در شبهای تابستان دوست دارند بازی کنند.
مثال:
They love to rass during the summer evenings.
معنی فارسی کلمه rass
:
نوعی فعالیت شاد و پرجنب و جوش برای سرگرمی، معمولاً در گروهی.