معنی فارسی rasses
A2گیاهانی با ساقههای بلند و نازک که معمولاً در مناطق باز میرویند.
Plural form of grass; plants with slender stems.
- noun
noun
معنی(noun):
Viverricula indica, the small Indian civet.
example
معنی(example):
چمنهای بلند در باد تکان میخوردند.
مثال:
The tall grasses were swaying in the wind.
معنی(example):
او انواع مختلفی از چمنها را در باغش کاشت.
مثال:
She planted different types of rasses in her garden.
معنی فارسی کلمه rasses
:
گیاهانی با ساقههای بلند و نازک که معمولاً در مناطق باز میرویند.