معنی فارسی rastled

B1

کشتی گرفتن، عمل انجام دادن یا مشارکت در کشتی، معمولاً به صورت تفریحی.

The past tense of rastle; to have engaged in playful wrestling.

example
معنی(example):

او برای سرگرمی با برادرش کشتی گرفت.

مثال:

He rastled with his brother for fun.

معنی(example):

آنها بارها در پارک کشتی گرفته‌اند.

مثال:

They have rastled many times at the park.

معنی فارسی کلمه rastled

: معنی rastled به فارسی

کشتی گرفتن، عمل انجام دادن یا مشارکت در کشتی، معمولاً به صورت تفریحی.