معنی فارسی rathed
B1فعل راتد به معنای رنگآمیزی یا آرایش کردن چیزی به طرز جذاب و زیبا است.
To decorate or paint something in a lively and appealing manner.
- VERB
example
معنی(example):
خانه با رنگهای زنده راتد شده بود.
مثال:
The house was rathed with vibrant colors.
معنی(example):
هنر او به زیبایی در گالری راتد شده بود.
مثال:
Her artwork was rathed beautifully at the gallery.
معنی فارسی کلمه rathed
:
فعل راتد به معنای رنگآمیزی یا آرایش کردن چیزی به طرز جذاب و زیبا است.