معنی فارسی rattening

B1

چروک کردن، فرایندی که در آن پارچه یا ماده‌ای عمدی به چروک می‌آید.

The process of making something wrinkled.

example
معنی(example):

چروک کردن پارچه ظاهری منحصر به فرد و شیک به آن بخشید.

مثال:

Rattening the fabric gave it a unique and stylish look.

معنی(example):

فرایند چروک کردن نیاز به دقت در برخورد دارد.

مثال:

The process of rattening requires careful handling.

معنی فارسی کلمه rattening

: معنی rattening به فارسی

چروک کردن، فرایندی که در آن پارچه یا ماده‌ای عمدی به چروک می‌آید.