معنی فارسی ravinate
B1ویران کردن، تخریب کردن یا خراب کردن به شدت.
To devastate or ruin something completely.
- VERB
example
معنی(example):
طوفان شروع به ویران کردن مناطق روستایی کرد.
مثال:
The storm began to ravinate the countryside.
معنی(example):
آتش تمام جنگل را ویران نکرد، بلکه فقط بخشی از آن را ویران کرد.
مثال:
The fire did not ravinate the entire forest, only a part of it.
معنی فارسی کلمه ravinate
:
ویران کردن، تخریب کردن یا خراب کردن به شدت.