معنی فارسی re-attached
B1فعل گذشته متصل کردن دوباره چیزی که جدا شده یا آسیب دیده است.
Having attached something again in the past that was previously detached.
- verb
verb
معنی(verb):
To attach again.
example
معنی(example):
مکانیک اگزوز را به ماشین دوباره وصل کرد.
مثال:
The mechanic re-attached the exhaust to the car.
معنی(example):
پس از تعمیر، او صندلی را به دوچرخه دوباره وصل کرد.
مثال:
After the repair, he re-attached the seat to the bicycle.
معنی فارسی کلمه re-attached
:
فعل گذشته متصل کردن دوباره چیزی که جدا شده یا آسیب دیده است.