معنی فارسی re-formations
B2تغییرات یا اصلاحاتی که در یک فرایند خاص در اواسط آن انجام می‌گیرد.
Changes or adaptations made later in an ongoing process.
- noun
noun
معنی(noun):
A new formation (a subsequent coming together of the elements of a former grouping)
example
معنی(example):
چندین بار اصلاحات سیاست به روشن‌تر شدن اهداف آن کمک کرد.
مثال:
The multiple re-formations of the policy helped clarify its objectives.
معنی(example):
اصلاحات قوانین منجر به یک جامعه عادلانه‌تر شد.
مثال:
Re-formations of the law led to a more just society.
معنی فارسی کلمه re-formations
:
تغییرات یا اصلاحاتی که در یک فرایند خاص در اواسط آن انجام می‌گیرد.
