معنی فارسی re-framed

B1

دوباره فرموله‌شده به موضوع یا تجربیات اشاره دارد که از زاویه جدید یا متفاوتی بررسی می‌شوند.

To have changed the perspective or interpretation of something in the past.

verb
معنی(verb):

To frame again.

مثال:

The woman in the shop was reframing a painting.

معنی(verb):

To redescribe, from a different perspective; to relabel.

مثال:

The military reframed tedium as duty.

example
معنی(example):

او داستانش را دوباره فرموله کرد تا دروس آموخته شده را تاکید کند.

مثال:

She re-framed her story to emphasize the lessons learned.

معنی(example):

موضوع در طول مناظره دوباره فرموله شد تا دیدگاه‌های بیشتری شامل شود.

مثال:

The issue was re-framed during the debate to include more perspectives.

معنی فارسی کلمه re-framed

: معنی re-framed به فارسی

دوباره فرموله‌شده به موضوع یا تجربیات اشاره دارد که از زاویه جدید یا متفاوتی بررسی می‌شوند.