معنی فارسی re-lighted

B1

دوباره روشن کردن، به ویژه آتش.

Made a fire burn again after it had gone out.

example
معنی(example):

آنها آتش بزرگ را پس از خاموش شدن دوباره روشن کردند.

مثال:

They re-lighted the bonfire after it died down.

معنی(example):

آتش دوباره روشن شد تا در طول شب گرم بمانیم.

مثال:

The fire was re-lighted to keep warm during the night.

معنی فارسی کلمه re-lighted

: معنی re-lighted به فارسی

دوباره روشن کردن، به ویژه آتش.