معنی فارسی reabsolve

B1

دوباره حل کردن به معنای یافتن راه‌حل برای مشکلی است که قبلاً حل شده است.

To resolve again; to find a solution to an issue that has been addressed previously.

example
معنی(example):

او در پی این بود که شک‌های خود را درباره پروژه دوباره حل کند.

مثال:

He sought to reabsolve his doubts about the project.

معنی(example):

دوباره حل کردن یک مشکل به معنای پیدا کردن راه‌حلی دوباره است.

مثال:

To reabsolve a problem means to find a solution again.

معنی فارسی کلمه reabsolve

: معنی reabsolve به فارسی

دوباره حل کردن به معنای یافتن راه‌حل برای مشکلی است که قبلاً حل شده است.