معنی فارسی reaccount

B1

دوباره بازگو کردن یا توضیح دادن یک داستان یا واقعه.

To narrate or tell a story again.

example
معنی(example):

او مجبور شد نسخه خود را از داستان دوباره بازگو کند پس از اینکه شواهد جدیدی به دست آمد.

مثال:

He had to reaccount his version of the story after new evidence emerged.

معنی(example):

در گزارشش، او تصمیم گرفت رویدادهای هفته گذشته را دوباره بازگو کند.

مثال:

In her report, she decided to reaccount the events of last week.

معنی فارسی کلمه reaccount

: معنی reaccount به فارسی

دوباره بازگو کردن یا توضیح دادن یک داستان یا واقعه.