معنی فارسی readdicted

B1

معتاد به خواندن، اشاره به حالتی دارد که شخص نتواند از خواندن دست بکشد.

Being addicted to reading, unable to stop.

example
معنی(example):

زمانی که شروع به خواندن کردم، به رمان‌ها معتاد شدم.

مثال:

Once I started reading, I became readdicted to novels.

معنی(example):

او به کتاب‌های معمایی معتاد شده است؛ نمی‌تواند از خواندن آنها دست بکشد.

مثال:

He’s readdicted to mystery books; he can't stop reading them.

معنی فارسی کلمه readdicted

: معنی readdicted به فارسی

معتاد به خواندن، اشاره به حالتی دارد که شخص نتواند از خواندن دست بکشد.