معنی فارسی real-life
B2واقعی، دروغ نیست، بستگی به تجربیات واقعی و واقعیاتی که در زندگی رخ میدهد.
Relating to or being a situation that actually exists and is not fictitious.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
As happens in real life; not fictional or theoretical; actual as opposed to believed or assumed.
example
معنی(example):
این کتاب بر اساس رویدادهای واقعی نوشته شده است.
مثال:
This book is based on real-life events.
معنی(example):
او تجربه واقعی در این حوزه دارد.
مثال:
She has real-life experience in the field.
معنی فارسی کلمه real-life
:
واقعی، دروغ نیست، بستگی به تجربیات واقعی و واقعیاتی که در زندگی رخ میدهد.