معنی فارسی reanimate
B1 /ɹiˈænəmət/دوباره زنده کردن یا به حالت قبلی بازگرداندن چیزی.
To bring something back to life or restore it to a previous state.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Being animate again.
example
معنی(example):
آنها توانستند بحث را پس از وقفه دوباره زنده کنند.
مثال:
They were able to reanimate the discussion after the break.
معنی(example):
پزشکان سخت تلاش کردند تا بیمار را دوباره زنده کنند.
مثال:
The doctors worked hard to reanimate the patient.
معنی فارسی کلمه reanimate
:
دوباره زنده کردن یا به حالت قبلی بازگرداندن چیزی.