معنی فارسی reassimilate
B1درخواست برای ادغام دوباره یا بازگشت به یک جامعه یا محیط خاص، بهخصوص پس از یک دوره جدایی.
To integrate back into a society or environment after a period of separation.
- VERB
example
معنی(example):
پس از جنگ، سربازان نیاز داشتند که دوباره به زندگی مدنی بازگردند.
مثال:
After the war, soldiers needed to reassimilate into civilian life.
معنی(example):
مهاجر هدف دارد که دوباره به جامعه محلی ملحق شود.
مثال:
The immigrant aims to reassimilate into the local community.
معنی فارسی کلمه reassimilate
:
درخواست برای ادغام دوباره یا بازگشت به یک جامعه یا محیط خاص، بهخصوص پس از یک دوره جدایی.