معنی فارسی rebaptized

B1

دوباره تعمید داده شده، به حالتی که فردی دوباره تحت غسل تعمید قرار گرفته باشد.

Having been baptized again, often reflecting a significant change in belief or life circumstances.

example
معنی(example):

پس از یک سفر طولانی، او احساس آمادگی برای دوباره تعمید دادن کرد.

مثال:

After a long journey, he felt ready to be rebaptized.

معنی(example):

او تابستان گذشته در یک رویداد اجتماعی دوباره تعمید داده شد.

مثال:

She was rebaptized last summer during a community event.

معنی فارسی کلمه rebaptized

: معنی rebaptized به فارسی

دوباره تعمید داده شده، به حالتی که فردی دوباره تحت غسل تعمید قرار گرفته باشد.