معنی فارسی rebelling

B1

عملی که در آن فرد یا گروهی علیه یک قدرت بالا می‌روند و سعی در تغییر وضع موجود دارند.

The act of resisting or rising up against authority or control.

verb
معنی(verb):

To resist or become defiant toward an authority.

noun
معنی(noun):

An act or feeling of rebellion.

example
معنی(example):

دانش‌آموزان علیه مدیریت شورش می‌کنند.

مثال:

The students are rebelling against the administration.

معنی(example):

او سال‌هاست که شورش می‌کند ولی هنوز تغییرات را ندیده است.

مثال:

He has been rebelling for years but has yet to see change.

معنی فارسی کلمه rebelling

: معنی rebelling به فارسی

عملی که در آن فرد یا گروهی علیه یک قدرت بالا می‌روند و سعی در تغییر وضع موجود دارند.