معنی فارسی rebelliousness
B2ویژگی یا حالت شورشی بودن، تمایل به سرپیچی از قوانین یا هنجارها.
The quality of being rebellious; an inclination to resist authority.
- NOUN
example
معنی(example):
شورشی بودن او در سالهای نوجوانیاش نمایان بود.
مثال:
His rebelliousness was evident during his teenage years.
معنی(example):
معلم شورشی بودن او را در بحثهای کلاسی متوجه شد.
مثال:
The teacher noted her rebelliousness in class discussions.
معنی فارسی کلمه rebelliousness
:
ویژگی یا حالت شورشی بودن، تمایل به سرپیچی از قوانین یا هنجارها.